بیضویلغتنامه دهخدابیضوی . [ ب َ ض َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به بیضة. || منسوب به شهر بیضا. || یکی از اشکال هندسی شبیه به تخم مرغ . (ناظم الاطباء). رجوع به بیضی شود.- خط بیضوی ؛ یک قسم از خط ایرانی که دنباله های حروف آن به شکل بیضی می باشد برعکس آفتابی که در آن دنب
بدویلغتنامه دهخدابدوی . [ ب َ دَ ] (اِخ ) احمدبن علی بن ابراهیم الحسینی . از مشاهیر اولیای قرن هفتم هجری بود. اصل وی از مغرب است ، در 596 هَ. ق . متولد شد، در مکه و مدینه و سپس در مصر اقامت گزید. در 675 هَ . ق . درگذشت . وی ب
بدویلغتنامه دهخدابدوی . [ ب َ دَ ] (اِخ ) دهی از بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه است . 334 تن سکنه دارد. محصول آن بنشن و ابریشم است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9).
بدویلغتنامه دهخدابدوی . [ ب َ دَ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش لنگه ٔ شهرستان لار است . از یازده آبادی تشکیل شده که مجموعاً 5200 تن سکنه دارد. محصول عمده ٔ آن غلات ، خرما و صیفی است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 7).