بدوندیکشنری فارسی به انگلیسیa-, absent, devoid, ex-, free, free _, in-, wanting, minus, sans, un-, without
اندهلغتنامه دهخداانده . [ اَ دَ / دِ ] (پساوند) مزید مؤخر که چون در آخر فعل امر (دوم شخص مفرد بدون باء تأکید) [ = ریشه مضارع فعل ] درآید نعت فاعلی درست کندهمچون آینده ، رونده
بسایطلغتنامه دهخدابسایط. [ ب َ ی ِ ] (ع اِ) بسائط. ج ِ بسیطه . مقابل مرکبات . امهات . چیزهای مفرد بدون ترکیب . عناصر اربعه . (فرهنگ نظام ). چیزهای مفرد بدون ترکیب : قدما عناصر ار
بسیطلغتنامه دهخدابسیط. [ ب َ ] (ع ص ، اِ) گسترده . ج ، بُسُط و بسائط. (منتهی الارب ). گسترده . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) : خندقی چون بحر محیط با قعری بعید و عرض بسیط در پیرام
دریلغتنامه دهخدادری .[ دَ ] (اِخ ) (زبان ...) زبان فارسی رسمی معمول امروزه . (یادداشت مرحوم دهخدا). زبان فارسی که نوشتن و سرودن بدان پس از اسلام در ایران رواج و رسمیت یافت .در
مفرقلغتنامه دهخدامفرق . [ م ُ ف َرْ رِ] (ع ص ) پراکنده کننده . (غیاث ) (آنندراج ). آنکه جدا می کند و پراکنده می نماید. (ناظم الاطباء). جدایی افکن .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :