بدوندیکشنری فارسی به انگلیسیa-, absent, devoid, ex-, free, free _, in-, wanting, minus, sans, un-, without
گسیلۀ صوتی خودانگیختۀ گوشspontaneous otoacoustic emissionواژههای مصوب فرهنگستانصوتی با شدت کم و قابلاندازهگیری که حلزون بدون وجود محرک شنیداری تولید میکند و با اندازهگیری آن عملکرد صحیح یاختههای مویی بیرونی حلزون گوش را بررسی میکنند
ادراک فراحسیextrasensory perception, paranormal cognitionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی واکنش به محرکهای خارجی بدون دخالت حواس شناختهشده
گلیسرینلغتنامه دهخداگلیسرین . [ گْلی / گ ِ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) گلیسرل . پروپانترل . جسم متبلوری است که در حدود 18 و 19 زینه ذوب میشود و ضمناً باید در نظر گرفت که حتی در کمتر از صف
دردگیرندۀ چندمحرکیpolymodal nociceptor, C-fiber nociceptorواژههای مصوب فرهنگستاندردگیرندهای در اعصاب بدون میلین که به محرکهایی مانند گرما و مواد شیمیایی و جابهجایی مکانیکی حساس است
شیء فعالactive objectواژههای مصوب فرهنگستانشیئی که توانایی عملکرد مستقل بدون نیاز به یک محرک خارجی را دارد