بدنۀ آلومینیمیall-aluminum bodyواژههای مصوب فرهنگستانبدنهای که بخش عمدۀ آن از آلومینیم ساخته شده است
بدنۀ پیستونpiston skirt,piston bodyواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از سطح خارجی پیستون که در پایین رینگها قرار دارد
بدنۀ رویاندودfully galvanized bodyواژههای مصوب فرهنگستانبدنهای که بهجز بخشهای آلومینیمی و پلاستیکی آن، از فولاد رویاندود ساخته شده است
بدنۀ سیاسیbody politicواژههای مصوب فرهنگستانمردمی که در یک جامعۀ بسامان سیاسی زندگی میکنند و بهعنوان یک موجودیت سیاسی شناخته میشوند
بدنۀ سیلندرcylinder block, engine blockواژههای مصوب فرهنگستانبخش اصلی موتور که معمولاً قطعۀ ریختگی است و دیگر قطعات موتور مانند سرسیلندر و میللنگ به آن متصل میشود
پیستون کمانبساطautothermic pistonواژههای مصوب فرهنگستانپیستونی آلومینیمی که برای کاهش انبساط حرارتی بدنۀ آن، بخش داخلی آن از فولاد ساخته میشود
سرسیلندرcylinder headواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای فلزی، معمولاً آلومینیمی یا چدنی، که بر روی بدنۀ سیلندر قرار دارد و بخشی از محفظۀ احتراق را تشکیل میدهد و مجرایی برای ورود روغن و آب بهمنظور خنککاری و
شمع تکالکترودsurface gap spark plugواژههای مصوب فرهنگستانشمعی که دارای یک الکترود مرکزی است و بدنۀ شمع نقش الکترود جانبی را ایفا میکند
یراق تابوتcoffin fittingواژههای مصوب فرهنگستاناجزای الحاقی تزیینی یا غیرتزیینی که جزء بدنۀ اصلی تابوت نیست، مانند دسته و زهوار و بست