بدنۀ آلومینیمیall-aluminum bodyواژههای مصوب فرهنگستانبدنهای که بخش عمدۀ آن از آلومینیم ساخته شده است
بدن الرامیلغتنامه دهخدابدن الرامی . [ ب َ دَ نُرْ را ] (اِخ ) جای منزل موسوم به بلده ٔ قمر نزد منجمان . (از یادداشت مؤلف ).
میزاب البدنلغتنامه دهخدامیزاب البدن . [ بُل ْ ب َ دَ ] (ع اِ مرکب ) اکحل . هفت اندام . (یادداشت مؤلف ). رجوع به هفت اندام شود.
پیستون کمانبساطautothermic pistonواژههای مصوب فرهنگستانپیستونی آلومینیمی که برای کاهش انبساط حرارتی بدنۀ آن، بخش داخلی آن از فولاد ساخته میشود
سرسیلندرcylinder headواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای فلزی، معمولاً آلومینیمی یا چدنی، که بر روی بدنۀ سیلندر قرار دارد و بخشی از محفظۀ احتراق را تشکیل میدهد و مجرایی برای ورود روغن و آب بهمنظور خنککاری و
کائولنلغتنامه دهخداکائولن . [ ءُ ل َ ] (اِ) کائولن یا خاک چینی ، سیلیکات قلیائی آلومینیوم است که دارای چند ملکول آب است و تقریباً خالص میباشد. گردی است بسیار نرم ، سفید، مایل بخاک
زاج سفیدلغتنامه دهخدازاج سفید. [ ج ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) 24H2O , 4Al2(SO) , SO4K2 در حقیقت سولفات مضاعف پتاسیم و آلومینیم است .زاج پتاسیم یا زاج معمولی بشکل بلورهای شفاف ب
اردشیر دوملغتنامه دهخدااردشیر دوم . [ اَ دَ / دِ رِ دُوْ وُ ] (اِخ ) (هخامنشی ) اسم این پادشاه را چنین نوشته اند: در کتیبه های هخامنشی به پارسی قدیم اَرْت َ خْشَثْرَ، در توریة (کتاب ع