بدنه 1body 1واژههای مصوب فرهنگستانپیکرۀ اصلی خودرو که از همگذاری قطعات جداگانۀ عموماً فلزی به وجود میآید
بدنه 2hull 1واژههای مصوب فرهنگستان[حملونقل دریایی] بخش عمدة شناور که شامل دکلها و بادبانها و وسایل افزاربندی و موتورخانه و دیگر تجهیزات نمیشود [حملونقل هوایی] ۱. بدنة قایق پرنده ۲. بدنة اصل
قاببندی بدنهbody framing 1واژههای مصوب فرهنگستانچارچوب ایجادشده بر روی شاسی واگن شامل دیوارههای کناری و انتهایی و سقف
شیر تخلیه ۱dump valve, depressurization valveواژههای مصوب فرهنگستان1. شیر یا دریچهای بر روی بدنة هواگرد تحتِفشار که در مواقع ضروری بهوسیلة خلبان یا بهصورت خودکار باز میشود و فشار باقیماندة اتاقک را به خارج هواگرد تخلیه می
بازوی پَسارdrag brace/ drag bracingواژههای مصوب فرهنگستان1. میلهای قابلتنظیم در چرخانۀ بالگرد که پرّههای نیمهصُلب را در محل اتصال ثابت نگه میدارد 2. پایهای مورب بین بال و بدنه که بال را در برابر نیروی پَسار مقاو
سرپیچفرهنگ انتشارات معین( ~ .) (اِمر.) 1 - آن چه که بر سر چیزی می پیچند. 2 - دستار، عمامه . 3 - زینتی از زر و سیم و جواهر که در جلو عمامه و دستار قرار دهند. 4 - یکی از اجزای چراغ نفتی
گردنفرهنگ انتشارات معین(گَ دَ) (اِ.) 1 - بخشی از بدن جانداران که سر را به تنه وصل می کند. 2 - بخش باریکی که بدنة ظرفی را به دهانه آن متصل می کند. ؛ ~ از مو نازک تر کنایه از: اظهار عج
تانکفرهنگ انتشارات معین[ انگ . ] (اِ.) 1 - منبع بزرگ معمولاً استوانه ای جهت ذخیره مایعاتی مانند: آب ، نفت و ... 2 - از وسایط نقلیة جنگی زنجیردار که بدنة آن زره پوش و مجهز به توپ و مسل