بدنماییلغتنامه دهخدابدنمایی . [ ب َ ن َ / ن ِ / ن ُ ] (حامص مرکب ) کراهت منظر و بی ظرافتی و زشتی . (ناظم الاطباء).
بَدهماییmalocclusionواژههای مصوب فرهنگستاننابهنجار بودن ردیف دندانهای یک فک یا ارتباط نامناسب دندانهای یک فک با فک مقابل که سبب اختلال در عملکرد دندانها میشود
دُشنمایی تصویرimage aliasingواژههای مصوب فرهنگستانبدنمایی یا از دست رفتن اطلاعات تصویر براثر نمونهبرداری ناکافی
زشتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ی، کراهت، کراهت منظر، بدنمایی، زمختی، زنندگی، شناعت، زشتی کلام کژی، عیب، نقص
بدنمالغتنامه دهخدابدنما. [ب َ ن َ / ن ِ / ن ُ ] (ص مرکب ) بدشکل و بی ظرافت و کریه المنظر و زشت . (ناظم الاطباء). چیزی که نمود خوب نداشته باشد. بدنمود. (از آنندراج ). که خوش شکل ن
بیشبَستdeep bite, closed-bite malocclusion, closed biteواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بَدهمایی که در آن همپوشانی عمودی دندانهای قدامی در حالت بَرهمایی مرکزی زیاد است متـ . روبَست عمیق deep overbite همپوشانی عمودی عمیق deep vertical