بدمموملغتنامه دهخدابدمموم . [ ب َ م ِ مو ] (اِ) بلغت زند و پازند بمعنی ترسیدن و رمیدن باشد.(برهان قاطع) (آنندراج ). ترس و رمیدن باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). ترس و رم و فرار. (نا
حبس البلایالغتنامه دهخداحبس البلایا. [ ح َ سُل ْ ب َ] (ع اِ مرکب ) من اوابد العرب ، کانوا اذا مات الرجل یشدون ناقته الی قبره ، ویقلبون براسها الی ورائها، و یغطون راسها بولیة و هی البرذ