90 مدخل
کسی که عاقبتبهخیر نباشد؛ بدعاقبت؛ بدانجام.
بدانجام، بدعاقبت ≠ عاقبتبهخیر، نیکفرجام
accursed, fated, malign, malignant, unfriendly, unhappy
ill-fated, unfortunate
بدفرجام بودن.
misalliance
بدفرجام
بدفرجام؛ کسی که نتیجۀ کار یا پایان زندگانیش خوب نباشد.
عاقلانه، بدفرجام، بدشگون، دارای فال بد، بدیمن
بدعاقبت، بدفرجام ≠ عاقبتبخیر، خوشفرجام