بدسغانلغتنامه دهخدابدسغان . [ ب َ دَ ] (اِ) گیاهی است بر هم پیچیده مانند ریسمان تافته و آن از پنج عدد بیشتر نمی شود.عشقه . لبلاب . قاتل ابیه . (برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از آنند
بدسگانفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهگیاهی با ساقههای باریک، دراز، و زردرنگ که معمولاً در نیزارها و آبهای ایستاده میروید؛ عشقه؛ لبلاب.