بدایعلغتنامه دهخدابدایع. [ ب َ ی ِ ] (ع ص ، اِ) چیزهای تازه و نادر و عجیب . (ناظم الاطباء). تازه ها. نوباوه ها. نوپدیدکرده ها. نوآورده ها : از هر صنایعی که بخواهی بر او اثروز هر
بدایعنگارلغتنامه دهخدابدایعنگار. [ ب َ ی ِ ن ِ ] (اِخ ) آقا محمدابراهیم نواب پسر آقا محمدمهدی نواب از منشیان و مورخین عهد ناصرالدین شاه . مؤلف مقتل معروف به فیض دموع و مترجم نامه ٔ
بدایعنگارلغتنامه دهخدابدایعنگار. [ ب َ ی ِ ن ِ ] (اِخ ) آقا محمدابراهیم نواب پسر آقا محمدمهدی نواب از منشیان و مورخین عهد ناصرالدین شاه . مؤلف مقتل معروف به فیض دموع و مترجم نامه ٔ
شهریارلغتنامه دهخداشهریار. [ ش َ ] (اِخ ) ابن تافیل (ودر نسخه ای از بدایع الازمان : تاقیل ). امیر عمان بروزگار ملک قاورد، و قاورد به عمان لشکر کشید و پس از غارت عمان امارت باز وی
ثنگلغتنامه دهخداثنگ . [ ث َ ] (اِخ ) بمعنی ارتنگ است که نام کتاب صنایع و بدایع مانی نقاش باشد و ثنگ در اصل بمعنی نقش و نگار است . (برهان قاطع). رجوع به ارتنگ شود.