بداق بیکواژهنامه آزادنام روستایی در شهرستان میانه در آذربایجان شرقی در کنار رودخانه آیدوغموش و سدی به همین نام
بداقلغتنامه دهخدابداق . [ ب ِ ] (اِ) پاچه ٔ تنبان و ازار و شلوار. (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (آنندراج ).
ذوالقدریةلغتنامه دهخداذوالقدریة. [ ذُل ْ ق َ دَ ری ی َ ] (اِخ ) سلسله ٔ کوچکی از ترکمانان که از اواخر مائه ٔ هشتم هجری تااوائل مائه ٔ دهم در مرعش و حوالی آن فرمان رانده اندمؤسس این
بداقلغتنامه دهخدابداق . [ ب ِ ] (اِ) پاچه ٔ تنبان و ازار و شلوار. (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (آنندراج ).
نسیملغتنامه دهخدانسیم . [ ن َ ] (اِخ ) بداق بیگ شاملوی استرآبادی ، متخلص به نسیم . از شعرای قرن یازدهم و از ملازمان حسین قلی خان حکمران هرات و معاصر با نصرآبادی است . در جوانی ب
ابوالفتحلغتنامه دهخداابوالفتح . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) خان محمد شیبانی بن بداق سلطان بن ابوالخیرخان . رجوع به محمدخان شیبانی شود.
جامع ساوجبلاغلغتنامه دهخداجامع ساوجبلاغ . [ م ِ ع ِ وَ ب ُ ] (اِخ ) مسجدی است در ساوجبلاغ آن را بداق سلطان بن شیرخان بن شیخ حیدرخان مکری در سال 1089 هَ .ق . بنا کرده و موقوفاتی برای آن ق