foldدیکشنری انگلیسی به فارسیتا کردن، تاه، تا، چین، اغل گوسفند، دسته یا گله گوسفند، حصار، چند لاءی، شکن، در اغل کردن، جا کردن، بشکست خود اعتراف کردن، تاه کردن، تاه زدن، پیچیدن، تاه خوردن، ب
خمیریلغتنامه دهخداخمیری . [ خ َ ] (ص نسبی ) آلوده ٔ بخمیر. (یادداشت بخط مؤلف ). || (حامص ) بحالت خمیر بودن .
نماز آوردنلغتنامه دهخدانماز آوردن . [ ن َ وَ دَ ] (مص مرکب ) تعظیم کردن . سجده کردن . سر فرودآوردن اظهار بندگی و اطاعت را : دوش ناگاه رسیدم به در حجره ٔ اوچون مرا دید بخمید و بیاورد ن
انحنالغتنامه دهخداانحنا. [ اِح ِ ] (ع اِمص ) خمیدگی و کجی و اعوجاج . (ناظم الاطباء). خمیدگی . (از اصطلاحات فرهنگستان ). کجی . اعوجاج . چفتگی . (فرهنگ فارسی معین ). بخمی . کوژی .
انعطافلغتنامه دهخداانعطاف . [ اِ ع ِ ] (ع مص ) دوتا شدن و بازگردیدن و خم شدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). انثناء. (از اقرب الموارد). خم گرفتن و برگردیدن . (غی
خمیدگیلغتنامه دهخداخمیدگی . [ خ َ دَ / دِ ] (حامص ) انحناء. اعوجاج . کجی . پیچیدگی . (ناظم الاطباء). دوتایی . خفتگی . چفتگی . دولایی . خوهلی . انحناء. انعطاف . خمی . بخمی . کوژی .