اسکندروسلغتنامه دهخدااسکندروس . [ اِ ک َ دَ ] (اِ) بلغت رومی سیر برادر پیاز را گویند. (برهان ). نام رستنی که برای دفع بخره بکار برند و آنرا سکندر نیز گویند و چنان تسامع است که اسکند
رعنلغتنامه دهخدارعن . [ رَ ] (اِخ ) موضعی است به حجاز. || موضعی است به بحرین . || موضعی است نزدیک حفر ابی موسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). موضعی است در طریق حاج بخره بین حفر ا
تبخیرلغتنامه دهخداتبخیر. [ ت َ ] (ع مص ) بخور کردن به چیزی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). بخور کردن و بخور دادن . (ناظم الاطباء). خویشتن بوی کردن ببخور. (دهار): و بخّره و بخر عل