خرم شیرازیلغتنامه دهخداخرم شیرازی .[ خ ُرْ رَ م ِ ] (اِخ ) اسمش نجفقلی و از یساولان حضوربود و بعد در خدمت شاهزاده صاحبقران میرزا رتبتی حاصل کرد. او در غزل سرایی طبعش سلاستی گرفت و چنا
پخشلغتنامه دهخداپخش . [ پ َ ] (ص ) پهن . پخت . (فرهنگ فارسی معین ). || پراکنده . پاشیده .- پخش شدن ؛ با زمین هموار شدن . خرد شدن : ز تیغش همی لعل شد باد و گردز گرزش همی پخش شد
بخش کردنلغتنامه دهخدابخش کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تقسیم کردن . (ناظم الاطباء). تقسیم . اقتسام . قسم . قسمة. (ترجمان القرآن جرجانی ). اقتسام . (تاج المصادر بیهقی ). تقسیم . ق