اخیافلغتنامه دهخدااخیاف . [ اِخ ْ ] (ع مص ) اخافه . آمدن بخیف منی و فروکش شدن در آن . (منتهی الارب ).
ترخفنجلغتنامه دهخداترخفنج . [ ت َ خ َ ف َ ] (اِ) مصحف برخفچ ، خواب سنگین که بعربی کابوس گویند. (از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 273 ب ). رج-وع ب-ه برخف-چ ش-ود.
ارغونشاهلغتنامه دهخداارغونشاه . [ اَ ] (اِخ ) جانی قربانی حاکم نیشابور. وی را باامیروجه الدّین مسعود سربداری مقاتله روی داد و امیرمسعود ظفر یافت و آن ولایت را ضبط کرد و ارغونشاه نیش
باطولیلغتنامه دهخداباطولی . (اِخ ) دهی است از دهستان آسیاب بخش هندیجان شهرستان خرمشهر که در 57 هزارگزی شمال باختری هندیجان و در کنار راه اتومبیل رو بهبهان بخلف آباد در دشت واقع اس
اخافةلغتنامه دهخدااخافة. [ اِ ف َ ] (ع مص ) ترسانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). تخویف . ترعیب . || گردانیدن کسی را بحالی که بترسند از وی مردم . || به خیف مِنا شدن .(تاج المصادر). بم