بخت نرسیلغتنامه دهخدابخت نرسی . [ ب ُ ت ِ ن ِ ] (اِخ ) ابن البلخی در فارسنامه گوید اصل نام بخت النصر است . اما مصحف آن است . رجوع به تاریخ سیستان ص 34 و تاریخ گزیده ص 95 و رجوع به ب
اشجورلغتنامه دهخدااشجور. [ ] (اِخ )گویا نام نیای بخت النصر یا بخت نرسی بوده است . صاحب تاریخ سیستان آرد: بخت نرسی بن گیوبن جودرزبن کشوادبن اشجور. رجوع به تاریخ سیستان ص 34 و حواش
ذنجلغتنامه دهخداذنج . (اِخ ) در تاریخ سیستان ذکر او آمده است و او یکی از اجداد بخت نرسی و از اخلاف منوچهر پادشاه پیشدادی ایران است . (تاریخ سیستان ص 34).
لهراسبلغتنامه دهخدالهراسب . [ ل ُ ] (اِخ ) پدر کی گشتاسب . از پادشاهان کیانی ، بنابه روایت فردوسی چون کیخسرو از کار جهان سته شد و آهنگ جهان دیگر کرد، تخت شاهی را به لهراسب که در د
بختلغتنامه دهخدابخت . [ ب ُ ] (اِخ ) نام پادشاهی جبار که پدر او نصر بود و بیت المقدس را ویران ساخت . نام پادشاهی ظالم که بیت المقدس را خراب کرد. (برهان قاطع). مخفف بخت النصر که
نرسیلغتنامه دهخدانرسی . [ ن َ ] (اِخ ) در اوستا: نَئی ریوسَن (گ َ)هه ، پارسی میانه : نرساه ، فرشته و ایزدی است نظیر جبرئیل حامل وحی ، و او پیک اهورمزداست . در پهلوی : «نئی ریوسن
