بخاردیکشنری عربی به فارسیبخار , دمه , بخار اب , بخار دادن , بخار کردن , مه , تبخير کردن يا شدن , بخور دادن , چاخان کردن
اتازونیلغتنامه دهخدااتازونی . [ اِ ] (اِخ ) (از اِتا، ملک ها + اونی ، متّحده ) نام مملکتی بزرگ واقع در آمریکای شمالی که آنرا دول متحده و جمهوری متحده نیز گویند. پایتخت این ملک واشن
زمینلغتنامه دهخدازمین . [ زَ ] (اِخ ) سیاره ای که ما در آن منزل داریم واز آن نشو و نما می کنیم ... در مدت 24 ساعت یکدفعه بر دور خود می گردد و در مدت 365 روز و شش ساعت و چند دقیق
دیگ بخارلغتنامه دهخدادیگ بخار. [ گ ِ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دستگاهی برای تولید بخار و آن از دو قسمت متشکل است ، کوره (محل سوختن سوخت ) و دیگ (ظرف بسته ای که در آن آب گرم میش
دیگ بخارboilerواژههای مصوب فرهنگستانمخزن بستۀ تحت فشاری که در آن آب یا مایعات دیگر برای تولید مایع داغ یا بخار حرارت داده میشوند
شیر کاهندهreducing valveواژههای مصوب فرهنگستان[حملونقل ریلی] شیری برای هوا یا بخار که فشار مایع یا هوای ورودی را به فشاری پایینتر و ازپیشتعیینشده میرساند [حملونقل هوایی] شیری که فشار را در سامانه سیال