بحمداللهفرهنگ انتشارات معین(بِ حَ دِ لْ لا) [ ع . ] (شب جم .) سپاس خدای را، ستایش خدای را. ؛ ~والمنة سپاس خدای را و منت از او.
بحمداﻟﻠﻪفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهکلمهای که در مقام شکرگزاری گویند؛ به ستایش خدا؛ شکر خدا را؛ سپاس خدای را.
نوازش فروشلغتنامه دهخدانوازش فروش . [ ن َ زِ ف ُ ] (نف مرکب ) مهربانی کننده . لطف کننده . نوازشگر : بحمداللَّه این شاه بسیارهوش که نازش خر است و نوازش فروش .نظامی .
فتحیلغتنامه دهخدافتحی . [ ف َ ] (اِخ ) اندجانی (ملا...). از شعرای قرن نهم هجری است . در مجالس النفائس آمده است : ملا فتحی ، از ولایت اندجان است و در ملازمت بابرمیرزا میباشد و ای
همدملغتنامه دهخداهمدم . [ هََ دَ ] (ص مرکب ) هم دم . هم نفس . ندیم . قرین . دوست . (یادداشت مؤلف ) : از دو همدم که در جهان یابم ناگزیر است و از جهان گذر است . خاقانی .جز ناله ک
و [شبه جمله] مرسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی شبه جمله] مرسی، متشکرم، سپاس، تشکر، ممنونم، سپاسگزارم، قربان دستت، قربانت آفرین، احسنت، مرحبا شُکر! خدا را شکر، بحمدالله
شیرلغتنامه دهخداشیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژی