بجستلغتنامه دهخدابجست . [ ب َ ج َ] (اِ) آواز هر چیزی . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). بانگ منعکس . (ناظم الاطباء). آواز هر چیز. و بخست هم نوشته اند. (از برهان ). صوت . و رجوع ب
lopesدیکشنری انگلیسی به فارسیlopes، تاخت، حرکت خرامان، جست وخیز و شلنگ تخته، جست و خیز کردن، رقصیدن، شلنگ انداختن، تاخت رفتن، بجست و خیز دراوردن
lopeدیکشنری انگلیسی به فارسیتپه، تاخت، حرکت خرامان، جست وخیز و شلنگ تخته، جست و خیز کردن، رقصیدن، شلنگ انداختن، تاخت رفتن، بجست و خیز دراوردن
lopedدیکشنری انگلیسی به فارسیگوسفندی، جست و خیز کردن، رقصیدن، شلنگ انداختن، تاخت رفتن، بجست و خیز دراوردن
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شاه افغان درّانی ابدالی (از 1160 تا 1187 هَ . ق .). ابوالحسن گلستانه در مجمل التواریخ آرد: احمدخان ولد زمان خان ابدالی سدوزه ای قبل از ا
انزاقلغتنامه دهخداانزاق . [ اِ ] (ع مص ) آلیز کنانیدن ستور را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). زدن اسب را تا بجست و خیز بیفتد. (از اقرب الموارد). برجهانیدن . (تاج المصا