بجزلغتنامه دهخدابجز. [ ب ِ ج ُ ] (ق مرکب ) (از: ب + جز) بغیر. بدون . (آنندراج ). کلمه ٔ استثناء است بمعنی بغیر و مگر. (آنندراج ). غیر از. الا. جز. جز که : نمانی بخوبی مگر ماه رانشائی کسی را بجز شاه را. فردوسی .نداند بجز ذات پروردگ
بیزشلغتنامه دهخدابیزش . [ زِ ] (اِمص ) اسم از بیختن . حاصل مصدر از بیختن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به بیختن شود.
بظیظلغتنامه دهخدابظیظ. [ ب َ ] (ع ص ) فربه نازک اندام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غلام بظیظ؛ پسر فربه نازک اندام . (ناظم الاطباء).
انقذدیکشنری عربی به فارسینجارت دادن , رهايي بخشيدن , نگاه داشتن , اندوختن , پس انداز کردن , فقط بجز , بجز اينکه
saveدیکشنری انگلیسی به فارسیصرفه جویی، پس انداز کردن، نگاه داشتن، اندوختن، نجارت دادن، رهایی بخشیدن، پس انداختن، فقط بجز، بجز اینکه