لغتنامه دهخدا
بزبازی . [ ب ُ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل بزباز. (فرهنگ فارسی معین ). عمل آنکه بازی و جستن و رقاصی به بز یاد میدهد. (انجمن آرای ناصری ). رقصانیدن بز و بوزنه .(غیاث اللغات ). رقصاندن بز. (آنندراج ) : ای بسا شیر که آموختیش بزبازی سوی بازار که برجه