بثاثلغتنامه دهخدابثاث . [ ب ُ] (ع مص ) آشکارا و فاش کردن راز را. (آنندراج ). رازدر میان نهادن . (ناظم الاطباء). و رجوع به بث شود.
بثبثةلغتنامه دهخدابثبثة. [ ب َ ب َ ث َ ] (ع مص ) پراکنده و فاش گردانیدن خبر را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). آشکار کردن خبر. || برانگیختن غبار را. (آنندراج ) (منت
بثطلغتنامه دهخدابثط. [ ب َ ث َ ] (ع مص ) آماس کردن لب . (از منتهی الارب ). آماهیدن لب . آماسیدن لب . (ناظم الاطباء).
بثیلغتنامه دهخدابثی . [ ب َث ْ ی ی ] (ع ص ، اِ) آنکس که زیاد مدح خلق کند. (از اقرب الموارد). بسیار مدح کننده ٔ مردم . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || بسیاربار. (از
بثیرلغتنامه دهخدابثیر. [ ب َ ] (ع ص ) بسیار. و از اتباع کثیر است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
ثیابلغتنامه دهخداثیاب . (ع اِ) ج ِ ثوب . جامه ها : اینکه توبینی نه همه مردمندبلکه ذئابند بزیر ثیاب . ناصرخسرو.در ثیاب ربوده از درویش کی بدست آیدت بهشت و ثواب . ناصرخسرو.|| تَعلق
بثاثلغتنامه دهخدابثاث . [ ب ُ] (ع مص ) آشکارا و فاش کردن راز را. (آنندراج ). رازدر میان نهادن . (ناظم الاطباء). و رجوع به بث شود.
بثبثةلغتنامه دهخدابثبثة. [ ب َ ب َ ث َ ] (ع مص ) پراکنده و فاش گردانیدن خبر را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). آشکار کردن خبر. || برانگیختن غبار را. (آنندراج ) (منت
بثطلغتنامه دهخدابثط. [ ب َ ث َ ] (ع مص ) آماس کردن لب . (از منتهی الارب ). آماهیدن لب . آماسیدن لب . (ناظم الاطباء).
بثیلغتنامه دهخدابثی . [ ب َث ْ ی ی ] (ع ص ، اِ) آنکس که زیاد مدح خلق کند. (از اقرب الموارد). بسیار مدح کننده ٔ مردم . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || بسیاربار. (از