بادفتلغتنامه دهخدابادفت . [ دَ ] (اِ) درخت معطر خوشبوئی . (ناظم الاطباء). درختی است که به وزش باد عطر خوب از آن متصاعد میشود. (شعوری ) : پر از کوه و بیشه جزیری فراخ جزیری همه عود
بادفرلغتنامه دهخدابادفر. [ ف َ ] (اِ مرکب ) جزا و مکافات بدی را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). پاداش . (هفت قلزم ). مکافات بد که بادافرا گویند. (شعوری ج 12 ورق 160). جزا
بادفرالغتنامه دهخدابادفرا.[ ف َ ] (اِ مرکب ) بادافراه . پاداش و مکافات بدی . (ناظم الاطباء). رجوع به بادآفراه و مترادفات آن شود. || بازیچه ٔ اطفالست و آن پوست پاره ای باشد مدور که
بادفتلغتنامه دهخدابادفت . [ دَ ] (اِ) درخت معطر خوشبوئی . (ناظم الاطباء). درختی است که به وزش باد عطر خوب از آن متصاعد میشود. (شعوری ) : پر از کوه و بیشه جزیری فراخ جزیری همه عود
بادفرلغتنامه دهخدابادفر. [ ف َ ] (اِ مرکب ) جزا و مکافات بدی را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). پاداش . (هفت قلزم ). مکافات بد که بادافرا گویند. (شعوری ج 12 ورق 160). جزا
بادفرالغتنامه دهخدابادفرا.[ ف َ ] (اِ مرکب ) بادافراه . پاداش و مکافات بدی . (ناظم الاطباء). رجوع به بادآفراه و مترادفات آن شود. || بازیچه ٔ اطفالست و آن پوست پاره ای باشد مدور که
بادفراهلغتنامه دهخدابادفراه . [ دَ ف َ ] (اِ مرکب ) مخفف بادافراه .(فرهنگ نظام ). بمعنی بادفراست که جزا و مکافات بدی باشد. (برهان ). جزای گناه و مکافات بدی . (غیاث ) (آنندراج ). بم