انفراداًلغتنامه دهخداانفراداً. [ اِ ف ِ دَن ْ ] (ع ق ) بتنهایی و در حالت تنهایی . (ناظم الاطباء). منفرداً. فرداً. بطور انفراد. فرادی . علیحده . واحداً واحداً. تک تک . جداجدا. سواسوا
گیریلغتنامه دهخداگیری . (حامص ) حاصل مصدر است از گرفتن ولی بتنهایی به کار نمیرود بلکه در جزء دوم حاصل مصدر مرکب می آید و از آن جمله در کلمات ذیل : آبگیری . آب غوره گیری .آب میوه
بلکلغتنامه دهخدابلک . [ ب َل ْ ل َ ] (اِ) در تداول عامه زارعی است که بتنهایی کار می کند (نه بعنوان عضوی از یک گروه ) و معمولاً کار او زراعت محصولات دیمی و صیفی است . (فرهنگ فار
بهلغتنامه دهخدابه . [ ب َ / ب ِ ] (حرف اضافه ) کلمه ٔ رابطه که مانند حرف بتنهایی استعمال نمی شود و همیشه برسر کلمات دیگر از قبیل اسم و فعل و غیره درمی آید و در این صورت غالباً