تمايلدیکشنری عربی به فارسیتلوتلو خوردن , يله رفتن , لنگيدن , گيج خوردن , بتناوب کار کردن , متناوب , ترديدداشتن , راه رفتن اردک وار , اردک وار راه رفتن , کج و سنگين راه رفتن
staggersدیکشنری انگلیسی به فارسیمشتاق، تلو تلو خوردن، یله رفتن، لنگیدن، گیج خوردن، بتناوب کار کردن، تردید داشتن
اعسریلغتنامه دهخدااعسری . [ ] (اِخ ) شاعری است معاصر با صاحب بن عباد. ابن فندق در تاریخ بیهق آرد: در مجلس صاحب سفره ٔ طعام گسترده بود و چون حاضران خواستند از حلوا خورند، صاحب گفت