بتانلغتنامه دهخدابتان . [ ] (اِخ ) نام دروازه ای به سیستان . این نام در اصل نسخه ٔ خطی بنان بوده و بعد تصحیح شده است . رجوع به تاریخ سیستان چ بهار ص 380 شود.
بتانلغتنامه دهخدابتان . [ ب َت ْ تا ] (اِخ ) دهی در حران . (ناظم الاطباء). ناحیتی است در حران . (از ابن خلکان ). ابن اکفانی آن را به کسر باء ضبط کرده است . (از معجم البلدان ).
بتانلغتنامه دهخدابتان . [ ب ُ ] (اِخ ) از قرای نیشابور از اعمال ترشیز است . (از معجم البلدان ) (مرآت البلدان ). دهی است از مضافات طریثیث . (ناظم الاطباء).
بطانلغتنامه دهخدابطان . [ ب ِ ] (اِخ ) شهری به یمن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
بطانلغتنامه دهخدابطان . [ ب ِ ] (اِخ ) موضعی میان شقوق و ثعلبیه . (منتهی الارب ) (تاج العروس ) (نزهةالقلوب ص 167). و رجوع به معجم البلدان شود.
بتانجلغتنامه دهخدابتانج . [ب ُ ] (اِ) زن شوهردار. زنی که یک شوهر بیش نکرده باشد. (ناظم الاطباء). ضرة. اما کلمه مصحف بنانج است .
بتانونیلغتنامه دهخدابتانونی . [ ] (اِخ ) (بابتنونی ) محمد لبیب بک . او راست : تاریخ الدکتور کلوت بک ، ترجمه . الرحلة الحجازیة. رحلة الصیف الی اوروبا. (از معجم المطبوعات ).
بتانیلغتنامه دهخدابتانی . [ ب َت ْ تا ] (ص نسبی ) منسوب به بتان از قراء حران است . (از معجم البلدان ).
بتانیلغتنامه دهخدابتانی . [ ب ُ ] (اِخ ) ابوالفضل بتانی ، فقیه و زاهد از اهل بتان طریثیت (ترشیز). (از معجم البلدان ).
بتانیلغتنامه دهخدابتانی . [ ب ُ ] (ص نسبی ) منسوب به بتان از قراء نیشابور و از مضافات ترشیز است . (از معجم البلدان ).
بتانجلغتنامه دهخدابتانج . [ب ُ ] (اِ) زن شوهردار. زنی که یک شوهر بیش نکرده باشد. (ناظم الاطباء). ضرة. اما کلمه مصحف بنانج است .
بتانونیلغتنامه دهخدابتانونی . [ ] (اِخ ) (بابتنونی ) محمد لبیب بک . او راست : تاریخ الدکتور کلوت بک ، ترجمه . الرحلة الحجازیة. رحلة الصیف الی اوروبا. (از معجم المطبوعات ).