یک زبانلغتنامه دهخدایک زبان . [ ی َ/ ی ِ زَ ] (ص مرکب ) ترجمه ٔ متفق اللسان که به معنی متفق و یکدل است . (آنندراج ). با یک آواز و صدا و متفق .(ناظم الاطباء). هم آواز. متحدالقول . م
زنبورکفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (موسیقی) سازی کوچک شبیه چنگ با یک زبانۀ فلزی انعطافپذیر که بین دندانها یا لبها قرار میگیرد و با زخمۀ انگشت یا کنارۀ دست به زبانه ملودیهای ساده تولید می
یکلغتنامه دهخدایک . [ ی َ / ی ِ ] (عدد، ص ، اِ) نخستین شماره از اعداد که به تازی واحد و اَحَد گویند. (ناظم الاطباء). نخستین شماره ٔ عددی که در مرتبه ٔ اول واقع است . (حاشیه ٔ
فاوستلغتنامه دهخدافاوست . (اِخ ) یوهان . نام جادوگر و حقه باز معروف قرن شانزدهم م . است که در ادبیات و افسانه های اروپا شهرت دارد. درباره ٔ واقعیت وجود چنین شخصی سخن بسیار است .
گالیالغتنامه دهخداگالیا. (اِخ ) گل . یونانیان و رومیان قدیم این کلمه را به فرانسه اطلاق مینمودند، ولی مصداق گالیا، از فرانسه ٔ امروزی بزرگتر بود چنانکه کشور بلژیک و اراضی واقع در