دسرلغتنامه دهخدادسر. [ دَ ] (ع مص ) نیزه زدن و شکافتن . (از منتهی الارب ). طعن . (از اقرب الموارد). || راندن . (از منتهی الارب ). دفع. (از اقرب الموارد). دسع. از احادیث است که
تلمبهلغتنامه دهخداتلمبه . [ ت ُ ل ُ ب َ / ب ِ] (اِ) پمپ . ناسوس . اسبابی است که بوسیله ٔ آن هوا یا گاز یا مایعی را از جایی بجایی منتقل سازند. تلمبه ها با فشار هوا کار می کنند. در
تپاندنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. چیزی را با زور و فشار در چیز دیگر داخل کردن؛ چپاندن.۲. چیزی را به قیمت زیاد فروختن.۳. پُر کردن.
چپیدنلغتنامه دهخداچپیدن . [ چ َ دَ ] (مص جعلی ) میل کردن بجانب چپ . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کنایه از طرفی بطرف دیگر گردیدن باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء).
انداختنلغتنامه دهخداانداختن . [ اَ ت َ ] (مص ) افگندن . پرتاب کردن . پرت کردن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). افکندن . (آنندراج ). اِهواء. (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (