بالغتنامه دهخدابا. (اِ) ابا. باج (در تعریب ) بمعنی آش . این کلمه مضاف باسامی آشها آید مانند: ماست با و زیره با و کدوبا وامثال آن . (برهان ) (هفت قلزم ). بمعنی آش است بمعنی سکب
صلحبانیpeace keepingواژههای مصوب فرهنگستانانجام عملیات نظامیای که با رضایت طرفهای درگیر در جنگ برای نظارت بر اجرای یک موافقتنامه طراحی میشود
عملیات صلحبانیpeace keeping operationsواژههای مصوب فرهنگستانعملیاتی نظامی که با رضایت طرفهای درگیر در جنگ برای نظارت بر اجرای یک موافقتنامه انجام میشود
نیروهای صلحبانpeace keeping forcesواژههای مصوب فرهنگستاننیروهای نظامیای که با رضایت طرفهای درگیر در جنگ برای نظارت بر اجرای موافقتنامۀ صلح تعیین میشوند
استقبالفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. پیشنهاد یا مطلبی را با رضایت خاطر پذیرفتن.۲. پیش آمدن؛ پیشواز رفتن؛ پیش رفتن؛ پذیره شدن.۳. (اسم) [قدیمی] (ادبی) در دستور زبان، زمان آینده.۴. (اسم) (ادبی) سرو