معنی با آب-و | واژه یاب

با رنگ و بوی . [ رَ گ ُ ] (ص مرکب ) با آب وتاب و کروفر استعداد تمام . (آنندراج ) (دِمزن ). یعنی داب و داراب . و کروفر. و استعداد تمام : سوی شهر ایران نهادند روی

آب و جارو کردن

لغت‌نامه دهخدا

آب و جارو کردن . [ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) روفتن بجاروب با آب پاشیدن .

آب ورنگ

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. سپیدی و سرخی چهره.۲. [مجاز] رونق و جلا.۳. (هنر) رنگ‌های آمیخته با آب که در نقاشی بر روی کاغذ یا پارچه به کار می‌برند.

آب و تاب

فرهنگ گنجواژه

شرح و تفصیل. با آب و تاب=مفصل.

آب و رنگ

فرهنگ انتشارات معین

(بُ رَ) 1 - (اِمر.) پرده ای که با آب و رنگ نقاشی شده باشد. 2 - (ص مر.) (کن .) شادابی چهره .