واجب؛ لازم؛ ضروری؛ آنچه لازم و واجب باشد: ◻︎ ندارد پدر هیچ بایستهتر / ز فرزند شایسته شایستهتر (نظامی۵: ۷۸۰).
۱. درخور، ضرور، ضروری، لازم، مستلزم، واجب ≠ غیرضروری، نالازم، غیرلازم، ناواجب
۲. سزاوار، شایسته، مناسب
compulsory, essential, imperative, indispensable, necessary, requisite, stipulation