باکرفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بامداد.۲. (صفت) ویژگی کسی که در پگاه به جایی میرود.۳. (صفت) آنکه اول از همه پیشی جوید.
باکرلغتنامه دهخداباکر. [ ] (اِخ ) اسم یکی از اولاد بن یامین است و نسل او را باکریان گویند. (از قاموس کتاب مقدس ). || اسم یکی از بنی افرائیم است که برد نیز خوانده شده است . (از ق
باکرلغتنامه دهخداباکر. [ ک ِ ] (اِخ ) والنتین . از سرداران انگلیسی معروف به باکرپاشا. او بسال 1825 م . بدنیا آمد و در سال 1888 م . درگذشت . در جنگهای کریمه شرکت داشت ، در سال 18
باکرلغتنامه دهخداباکر. [ ک ِ ] (اِخ ) سر ساموئل وایت . از سیاحان معروف انگلیسی که در سال 1821 م . در لندن متولد شد و در1893 م . درگذشت . او هشت سال در سیلان بود. در جنگهای کریمه
باکرةلغتنامه دهخداباکرة. [ ک ِ رَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث باکر. دوشیزه . (آنندراج ). دوشیزه . بالست . ماری . زن نارسیده .(ناظم الاطباء). در متون لغت عربی از قبیل اقرب الموارد و منتهی