باکانتلغتنامه دهخداباکانت . (اِخ ) نام راهبه های معابد باکوس که در یونان و روم مأمور خدمت در این معابد بودند. اینان در جشنهای دیونیزوس دخالت و شرکت داشتند. این جشنها ابتدا هر دوس
باکانتلغتنامه دهخداباکانت . (اِخ ) نام تصنیفی است از اوری پید که برای باکوس رب النوع شراب ساخته شده و مفادش اینست : پانته پادشاه شهر تب در زمان حکمرانی خود عبادت باکوس را با آن اع
باکانلغتنامه دهخداباکان . (اِخ ) دهی است از دهستان درآگاه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس که در 60 هزارگزی شمال باختری حاجی آباد و 18 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ کرمان به بندرعباس د
باکاناللغتنامه دهخداباکانال . (اِ) اصطلاحی است برای مراسمی که در یونان قدیم بصورت جشن عظیم برای باکوس رب النوع شراب برگذار میشد. این رب النوع معابدی داشت و زنانی که کاهنات معبد او
بی باکانهلغتنامه دهخدابی باکانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) از روی شجاعت . متهورانه . از روی بی پروایی . (از ناظم الاطباء). از روی بی باکی . متهورانه . (فرهنگ فارسی معین ).
ژازنلغتنامه دهخداژازن . [ زُ ] (اِخ ) بقول پلوتارک نام بازیگری بود از مردم شهر ترال که در پیشگاه اُرُد اشک سیزدهم اشکانی در جشنی که این پادشاه برای عروسی پسرش پاکروس با خواهر پا
باکاناللغتنامه دهخداباکانال . (اِ) اصطلاحی است برای مراسمی که در یونان قدیم بصورت جشن عظیم برای باکوس رب النوع شراب برگذار میشد. این رب النوع معابدی داشت و زنانی که کاهنات معبد او
باکوسلغتنامه دهخداباکوس . (اِخ ) نام رومی دیونیزوس ، خدای تاکستان و شراب و جذبه ٔ عارفانه در نزد یونانیان قدیم . وی سرگذشتی تاریک و مبهم دارد، دیونیزیوس پسر زئوس ومادرش سمله بود
باکانلغتنامه دهخداباکان . (اِخ ) دهی است از دهستان درآگاه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس که در 60 هزارگزی شمال باختری حاجی آباد و 18 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ کرمان به بندرعباس د