بامیکانلغتنامه دهخدابامیکان . (اِخ ) تلفظ کهن بامیان . ناحیتی است میان غور و غزنه و کابل . (حاشیه ٔ پورداود بر ج 2 یشت ها ص 326):بلخ رود از کوه اپارسن به بامیکان می آید. (حاشیه پور
بامیانلغتنامه دهخدابامیان . (اِ) مردم بدنویس را گویند. (برهان قاطع). مردم بدنویس و غلطنویس . (ناظم الاطباء).
باریکانلغتنامه دهخداباریکان . (اِخ ) دهی است از دهستان جم بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 66 هزارگزی شمال خاور کنگان کنارراه عمومی کنگان به پشتکوه در جلگه واقع است . هوایش معتدل و دا
باریکانلغتنامه دهخداباریکان . (اِخ ) دهی است جزء دهستان وسط بخش طالقان شهرستان طهران که در 3 هزارگزی جنوب مرکز بخش و یک هزارگزی جنوب راه فرعی شهرک به صمغآباد قرار دارد. منطقه ای اس
باغیکانلغتنامه دهخداباغیکان . (اِخ ) دهی است از دهستان گاوکان بخش جبال بارز شهرستان جیرفت که در 85 هزارگزی جنوب خاوری راه مالرو کروک به سبزواران واقع است و51 تن سکنه دارد. (از فرهن
بامیانلغتنامه دهخدابامیان . (اِخ ) نام قصبه ایست که در کوههای آن دو بت سرخ و اکهب (سپید به تیرگی مایل ، خنگ ) ساخته شده است که هریک هفتاد ذراع طول دارند. (از قانون مسعودی ابوریحان
بامیانلغتنامه دهخدابامیان . (اِ) مردم بدنویس را گویند. (برهان قاطع). مردم بدنویس و غلطنویس . (ناظم الاطباء).
باریکانلغتنامه دهخداباریکان . (اِخ ) دهی است از دهستان جم بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 66 هزارگزی شمال خاور کنگان کنارراه عمومی کنگان به پشتکوه در جلگه واقع است . هوایش معتدل و دا
باریکانلغتنامه دهخداباریکان . (اِخ ) دهی است جزء دهستان وسط بخش طالقان شهرستان طهران که در 3 هزارگزی جنوب مرکز بخش و یک هزارگزی جنوب راه فرعی شهرک به صمغآباد قرار دارد. منطقه ای اس