بالوطلغتنامه دهخدابالوط. (ع اِ) بالﱡت . بسته ٔ کوچک مال التجاره یا اشیاء دیگر. لنگه . تنگ . ج ، بوالط. (از دزی ج 1 ص 49).
بعلوتلغتنامه دهخدابعلوت . [ ب َ ] (ع اِ) ج ِ بعله ، بمعنی خاتون . (قاموس کتاب مقدس ). || شهری است در طرف جنوبی یهودیه . (از قاموس کتاب مقدس ).
بلوطلغتنامه دهخدابلوط. [ ب َ / ب َل ْ لو ] (اِ) درختی است که از پوست آن پوست پیرایند و عربان در قدیم ایام به میوه ٔ آن غذا می کردند. (منتهی الارب ). درختی است بزرگ که با پوست آن
تحریملغتنامه دهخداتحریم . [ ت َ ] (ع مص ) حرام کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار) (آنندراج ). حرام گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الا