بالمآللغتنامه دهخدابالمآل . [ بِل م َ آ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + مآل ) به آخر. عاقبت . عاقبت کار. بپایان . سرانجام . بفرجام . و رجوع به مآل شود.
عسلغتنامه دهخداعس . [ ع َس س ] (ع اِ) گویند: جی ٔ بالمال من عسک و بسک ؛ یعنی با جد و جهدخود، و آن لغتی است در «حسک ». (از منتهی الارب ): جاءبه من عسه و بسه ؛ یعنی آن را از جائ
مآلاًلغتنامه دهخدامآلاً. [ م َ لَن ْ ] (ق ) سرانجام . در آخر.بالمآل . عاقبةالامر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
تفایدلغتنامه دهخداتفاید. [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) یکدیگر را فایده دادن . یقال : هما یتفایدان بالمال ؛ ای یفید کل صاحبه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). بهره رسانیدن قوم