چلچلۀ بیابانی بالسیاهGlareola nordmanniواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ چلچلهبیابانیان و راستۀ سلیمسانان با پرهای زینتی قهوهای مایل به خاکستری که زیر بالهایش سیاه است
امارة بالسوءلغتنامه دهخداامارة بالسوء. [ اَم ْ ما رَ تُن ْ بِس ْ سو ] (ع ص مرکب ) فرماینده به بدی . مأخوذ ازآیه ٔ : ان النفس لامارة بالسوء (قرآن 53/12)؛ تن آدمی نهمار بدفرمایست و بدآموز. (کشف الاسرار میبدی ج 5</span
تحاذیلغتنامه دهخداتحاذی . [ ت َ ] (ع مص ) تقابل . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). بخش کردن میان خود. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء): بنوفلان یتحاذون الماء؛ ای یقتسمونه ُ بالسویة. (قطر المحیط) (اقرب الموارد).
تقسطلغتنامه دهخداتقسط. [ ت َ ق َس ْ س ُ ] (ع مص ) در خود برابر قسمت نمودن چیزی را و بخش گرفتن ، یقال : تقسطوا الشی بینهم ؛ اذا اقتسموه بالسویه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
برابرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت برابر، مساوی، متساوی، متعادل، یکسان مثل، شبیه همراه، متناسب، سازگار تراز، مسطح، هموار، صاف، همسطح، همعرض سربهسر، جفت شده، موازی متوازن، ثابت، تغییرناپذیر هماورد، مبارز بیحساب، تسویهشده، یربهیر بالسویه
قبجلغتنامه دهخداقبج . [ ق َ ] (معرب ، اِ) کبک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). این کلمه معرب است نه عربی زیرا قاف و جیم جمع نمیشوند در هیچ کلمه ای از کلام عرب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به فارسی کبک و به ترکی ککلبک نامند در دوم گرم و خشک و کثیرالغذاء و سریعالهضم و مبهی و لطیف و مولد خو
مشککلغتنامه دهخدامشکک . [ م ُ ش َک ْ ک َ ] (ع ص ) در شک افکنده . (آنندراج ). شک کرده . و در گمان و در شک افتاده . (ناظم الاطباء). آنچه درباره ٔ آن شک شده . (فرهنگ فارسی معین ).- کلی ِ مشکک ؛ عبارت از کلیی است که حصول و صدق آن در بعضی افراد به تشکیک باشد و اختلاف د