بالانفرهنگ مترادف و متضاد۱. بالانه، دالان، دهلیز، راهرو سرپوشیده ۲. تله، دام ۳. بالنده، رشدیابنده، رشدکننده ۴. مجرب
بالانلغتنامه دهخدابالان . (اِ) تله ٔ جانوران . (برهان قاطع) (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ لغات شاهنامه ) (انجمن آرای ناصری ). تله ای که بدان جانوران گیرند.(ناظم الاطباء). صاحب انجمن آرا
بالانهلغتنامه دهخدابالانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) بالان . دهلیزخانه . (برهان قاطع)(فرهنگ شعوری ج 1 ص 192) (آنندراج ). حکیم سنایی به قوام الدین نوشته است : تخت و تاج خواص در بالای علی
بالانهلغتنامه دهخدابالانه . [ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) (از: بالان ، نعت فاعلی از بالیدن و هاء). نموکننده . (فرهنگ شعوری ج 1 ص 192). بالان . (ناظم الاطباء). || جنبان . (فرهنگ شعوری ج
بالانیلغتنامه دهخدابالانی . (اِ) فرق سر. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 192). هرچیز که پوشاند سر را. (ناظم الاطباء). اما در کتب و مآخذ دسترس دیگر دیده نشد. || منسوب به بالان که دهلیزخانه است