بالارولغتنامه دهخدابالارو. [ رَ / رُو ] (نف مرکب ) بالارونده . که بالا رود. صاعد. بررونده . به علو گراینده . مرتقی . و رجوع به بالارفتن شود. || (اِ مرکب ) این کلمه بجای «آسانسور»
بالاروچلغتنامه دهخدابالاروچ . (اِخ ) دهی است از دهستان الموت بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین که در 20 هزارگزی جنوب خاور مرکز بخش و 62 هزارگزی راه عمومی در کوهستان واقع است . ناحیه ا
بالارود پشتلغتنامه دهخدابالارود پشت . [پ ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان رودبنه ٔ بخش مرکزی شهرستان لاهیجان که در 12 هزارگزی شمال خاور رودبنه درجلگه واقع است . ناحیه ایست دارای آب و هوای
بالاروچلغتنامه دهخدابالاروچ . (اِخ ) دهی است از دهستان الموت بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین که در 20 هزارگزی جنوب خاور مرکز بخش و 62 هزارگزی راه عمومی در کوهستان واقع است . ناحیه ا
بالارود پشتلغتنامه دهخدابالارود پشت . [پ ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان رودبنه ٔ بخش مرکزی شهرستان لاهیجان که در 12 هزارگزی شمال خاور رودبنه درجلگه واقع است . ناحیه ایست دارای آب و هوای