بالارولغتنامه دهخدابالارو. [ رَ / رُو ] (نف مرکب ) بالارونده . که بالا رود. صاعد. بررونده . به علو گراینده . مرتقی . و رجوع به بالارفتن شود. || (اِ مرکب ) این کلمه بجای «آسانسور» پذیرفته شده است .دستگاهی که درون آن جای گیرند و به طبقات ساختمان برروند و فرود آین
باد بالاروanabatic windواژههای مصوب فرهنگستانباد فراشیب ناشی از گرمایش محلی در سطوح شیبدار در شرایط هوای خوب
بافۀ بالاروriser cableواژههای مصوب فرهنگستانبافه/ کابل داخلی برای استفاده در سیمکشیهای عمودی در ساختمانهای بدون مجرا متـ . کابل بالارو
پسرودۀ بالاروascending colon, colon ascendens, right colonواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از پسروده، از کورروده تا خمیدگی موجود در سمت راست و زیر کبد متـ . کولون بالارو
بالاروچلغتنامه دهخدابالاروچ . (اِخ ) دهی است از دهستان الموت بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین که در 20 هزارگزی جنوب خاور مرکز بخش و 62 هزارگزی راه عمومی در کوهستان واقع است . ناحیه ایست سردسیر و دارای 38
بالارودلغتنامه دهخدابالارود. (اِخ ) دهی است از دهستان قیلاب بخش اندیمشک شهرستان دزفول که در 38 هزارگزی شمال خاوری اندیمشک و 637 هزارگزی تهران نزدیک ایستگاه راه آهن (بهمین نام ) واقع است . ناحیه ایست کوهستانی و گرمسیر و دارای <sp
بالارودلغتنامه دهخدابالارود. (اِخ ) نام یکی از ایستگاههای راه آهن تهران به اهواز. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
بالاروچلغتنامه دهخدابالاروچ . (اِخ ) دهی است از دهستان الموت بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین که در 20 هزارگزی جنوب خاور مرکز بخش و 62 هزارگزی راه عمومی در کوهستان واقع است . ناحیه ایست سردسیر و دارای 38
بالارود پشتلغتنامه دهخدابالارود پشت . [پ ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان رودبنه ٔ بخش مرکزی شهرستان لاهیجان که در 12 هزارگزی شمال خاور رودبنه درجلگه واقع است . ناحیه ایست دارای آب و هوای معتدل مرطوب و 1125 تن سکنه ، آب آن از چشمه و سف
بالارودلغتنامه دهخدابالارود. (اِخ ) دهی است از دهستان قیلاب بخش اندیمشک شهرستان دزفول که در 38 هزارگزی شمال خاوری اندیمشک و 637 هزارگزی تهران نزدیک ایستگاه راه آهن (بهمین نام ) واقع است . ناحیه ایست کوهستانی و گرمسیر و دارای <sp
بالارودلغتنامه دهخدابالارود. (اِخ ) نام یکی از ایستگاههای راه آهن تهران به اهواز. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
باد بالاروanabatic windواژههای مصوب فرهنگستانباد فراشیب ناشی از گرمایش محلی در سطوح شیبدار در شرایط هوای خوب
بافۀ بالاروriser cableواژههای مصوب فرهنگستانبافه/ کابل داخلی برای استفاده در سیمکشیهای عمودی در ساختمانهای بدون مجرا متـ . کابل بالارو
پسرودۀ بالاروascending colon, colon ascendens, right colonواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از پسروده، از کورروده تا خمیدگی موجود در سمت راست و زیر کبد متـ . کولون بالارو
زلالساز با شارش بالاروupflow clarifierواژههای مصوب فرهنگستانواحد تصفیهای که در آن مایع حاوی مواد معلق با حرکت روبهبالا از اَبر لجن عبور میکند