بالابانچیلغتنامه دهخدابالابانچی . (ص مرکب ،اِ مرکب ) آنکه بالابان نوازد. شیپورزن . شیپورچی . || طبل زن . (ناظم الاطباء). دهل زن : فلان بالابانچی نظامی است . (فرهنگ نظام ). و رجوع به
بالابانلغتنامه دهخدابالابان . (اِ) قسمی مرغ شکاری است . (فرهنگ نظام ). مرغی شکاری . شاید وارغن اوستایی باشد.مرغی است حرام گوشت و از جهت طیور وحشی میباشد. قسمی مرغ . (یادداشت مؤلف
بالابانلغتنامه دهخدابالابان . (اِ) قسمی از سرنا و کرنا. قسمی سرنای بزرگ . قسمی ساز روستایی . نام یکی از ذوات النفخ . قسمی شیپور بزرگ . (یادداشت مؤلف ). || طبل . دهل . (ناظم الاطبا
بالابازیارلغتنامه دهخدابالابازیار. (اِخ ) دهی است از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل که در 21 هزارگزی جنوب باختری بابل و 7 هزارگزی جنوب شوسه ٔ بابل به آمل در دشت جنگلی واقع اس
بالابانلغتنامه دهخدابالابان . (اِ) قسمی مرغ شکاری است . (فرهنگ نظام ). مرغی شکاری . شاید وارغن اوستایی باشد.مرغی است حرام گوشت و از جهت طیور وحشی میباشد. قسمی مرغ . (یادداشت مؤلف
بالابانلغتنامه دهخدابالابان . (اِ) قسمی از سرنا و کرنا. قسمی سرنای بزرگ . قسمی ساز روستایی . نام یکی از ذوات النفخ . قسمی شیپور بزرگ . (یادداشت مؤلف ). || طبل . دهل . (ناظم الاطبا
بالابازیارلغتنامه دهخدابالابازیار. (اِخ ) دهی است از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل که در 21 هزارگزی جنوب باختری بابل و 7 هزارگزی جنوب شوسه ٔ بابل به آمل در دشت جنگلی واقع اس
بالابانلغتنامه دهخدابالابان . (اِخ ) دهی است از دهستان الند بخش حومه ٔ شهرستان خوی که در 51 هزار و پانصدگزی باختر خوی و 5 هزارگزی باختر راه ارابه رو الند به خوی واقع است . ناحیه ای