آرایش کردن گیسو: بافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ردن گیسو: بافتن، مش کردن، رنگ کردن، کوپ کردن، صاف کردن، فر زدن آرایش مو
بافتنگویش اصفهانی تکیه ای: behrâni طاری: rišd(mun) طامه ای: henârdan طرقی: bâftmun کشه ای: bâftmun نطنزی: bâftan
بافتنلغتنامه دهخدابافتن . [ ت َ ] (مص ) بمعنی نسج عربی است که در پارچه و حصیر و کرباس و غیره استعمال میشود. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 181). بافندگی . نسج کردن جامه و مانند آن . (آنندراج
platsدیکشنری انگلیسی به فارسیپلات، نقشه کشی، زمینهسازی، نقشه، قطعه زمین کوچک، قطعه، جلگه، بافتن گیسو، نقشه کشیدن
plaitsدیکشنری انگلیسی به فارسیموکت، موی بافته، تاه، چین، بافتن گیسو، چین دار کردن، پیچیدن گیسو، تاه زدن
platدیکشنری انگلیسی به فارسیپلات، نقشه کشی، زمینهسازی، نقشه، قطعه زمین کوچک، قطعه، بافتن گیسو، نقشه کشیدن، میان بر