بافة افشانflexible cableواژههای مصوب فرهنگستانبافه/کابلی که میتوان آن را در هنگام بهرهبرداری خم کرد متـ . کابل افشان
بافهلغتنامه دهخدابافه . [ ف َ / ف ِ ] (اِ) باقه . دسته ٔ علف یا محصول درو شده . توده ٔ بریده شده از علف یا قصیل . بغل . دسته ٔ دروده و گرد کرده از یونجه و گندم و جو و غیرآن . (ا
رسانای افشانflexible conductorواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رسانای رشتهای دارای سیمهای نازک که برای استفاده در بافه/کابلهای افشان مناسب است
قرقرة بافهcable reel, cable drumواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای متصل به یک بافه/کابل افشان، بهگونهای که بافه/کابل میتواند دور آن بپیچد و جمع شود متـ . قرقرة کابل
راوق افشانلغتنامه دهخداراوق افشان . [ وَ اَ ] (نف مرکب ) مخفف راوق افشاننده . باده ریز. آنکه شراب را بجام ریزد. ساقی : الوداع ای کعبه کاینک مست راوق گشته خاک زانکه چشم از اشک میگون را
گل افشانلغتنامه دهخداگل افشان . [ گ ُ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیشه سر بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع در 8هزارگزی شمال خاوری شاهی . منطقه ای است کوهستانی و جنگلی . هوای آن معتدل و