باغ قدسلغتنامه دهخداباغ قدس . [ غ ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشاره به بهشت است . (برهان ). کنایه از بهشت . (هفت قلزم ) (انجمن آرای ناصری ). || باغ وسیع. (مجموعه ٔ مترادفات ).
باغلغتنامه دهخداباغ . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مارز بخش کهنوج شهرستان جیرفت که در 150 هزارگزی جنوب کهنوج و 10 هزارگزی باختر راه مالرو انگهران به کهنوج واقع و دارای 4 تن سک
باغلغتنامه دهخداباغ . (اِخ ) دهی است از دهستان بریاجی بخش سردشت شهرستان مهاباد که در 3 هزارگزی خاور سردشت و یک هزارگزی جنوب شوسه ٔ سردشت به مهابادواقع است . ناحیه ای است کوهستا
باغلغتنامه دهخداباغ . (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش شاهیندژ شهرستان مراغه که در 26 هزارگزی جنوب خاوری شاهیندژ و 11 هزارگزی جنوب باختری راه ارابه رو شاهین دژ به تکاب واقع
باغلغتنامه دهخداباغ . (اِ) بستان . روضه . مشترک است در عربی و فارسی و جمع آن در عربی بیغان است . (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء). گلستان . صاحب آنندراج گوید: از مولوی حبیب اﷲخان
مغیلانلغتنامه دهخدامغیلان . [ م ُ غ َ / م ُ ] (اِ) نام درختی است خاردار و به عربی آن را ام غیلان خوانند. (برهان ). درخت کیکر و ببول . (الفاظ الادویه ). درخت ببول که به هندی کیکر ن
نظام الدین اولیاءلغتنامه دهخدانظام الدین اولیاء. [ ن ِ مُدْ دی ن ِ اَ ] (اِخ ) (شیخ ...) محمدبن احمدبن علی دهلوی معروف به شیخ نظام الدین اولیاء و شاه نظام اولیاء و نظام دهلوی و نظام الدین خا
استیلغتنامه دهخدااستی . [ اَ / ََ-َس ْ ] (فعل ) -َستی . هستی . قدما گاهی در فعل ناقص «است » یائی مجهول می افزایند که معنی استمرار یا تمنی یا شرط یا شک و تردید از آن استنباط شود
باغ ارسلانلغتنامه دهخداباغ ارسلان . [ غ ِ اَ س َ ] (اِخ ) نام دیهی به بخارا. صاحب انیس الطالبین آرد : خواجه ٔ ما قدس اﷲ روحه به دیه باغ ارسلان میرفتند. (انیس الطالبین ص 184). حضرت خوا