باغ خدالغتنامه دهخداباغ خدا. [ خ ُ] (اِ مرکب ) صاحب باغ . دارنده ٔ باغ : چون درآمد [ دهقان ] گفت [ خواجه ] تو خدائی ؟ گفت آری . گفت چگونه ؟ گفت حال آنکه پیش ده خدا و باغ خدا و خانه
باب خدادادلغتنامه دهخداباب خداداد. [ خ ُ ] (اِخ ) رجوع به قشلاق دره ٔ صالحان (نام فعلی آن ) شود. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
باب الخداشلغتنامه دهخداباب الخداش . [ بُل ْ خ َدْ دا ] (اِخ ) باب خداش یا درب خداش یا درب خدیش از دروازه های شیراز بود که شیخ روزبهان بقلی در آنجا رباطی بنیان نهاد که خود به آنجا مدفو
باغ دارلغتنامه دهخداباغ دار. (نف مرکب ) دارنده ٔ باغ . باغ خدا. صاحب باغ . آنکه باغداری کند. دارای باغ . (یادداشت مؤلف ). مالک باغ . || دهقانی که کشتمند او باغ است . || آنکه تمشیت
عطا کردنلغتنامه دهخداعطا کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دادن و بخشیدن و انعام کردن . (ناظم الاطباء). اهدا کردن . ارزانی داشتن . اجداء. اشبار. اعطاء. انالة. جدو. عطاء. مَیح . معاطا
خداوندلغتنامه دهخداخداوند. [ خ ُ وَ ] (اِخ ) رب . (السامی فی الاسامی ) (مهذب الاسماء). نامی از نام های الهی . خدا. خدای . پروردگار. اﷲتعالی : چون تیغ بدست آری مردم نتوان کشت نزدیک
سرهنگلغتنامه دهخداسرهنگ . [ س َ هََ ] (اِ مرکب )مبارز. (برهان ). پهلوان و مبارز. (آنندراج ). پهلوان . (غیاث ) : و این بوالعریان مردی عیار بود از سیستان و از سرهنگ شماران بود و غو
مینولغتنامه دهخدامینو. (اِ) آسمان . (برهان ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ) (انجمن آرا). عالم علوی . (آنندراج ) (غیاث ) (رشیدی ). مقابل گیتی که عالم سفلی است . (آنندراج ). چرخ . (