باسکانلغتنامه دهخداباسکان . [ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شهاباد بخش حوضه ٔ شهرستان بیرجند که در 20 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقع است . قریه ای کوهستانی با آب و هوای معتدل و
باسکانلغتنامه دهخداباسکان . [ ] (اِخ ) قریه ای است در دو فرسنگ و نیمی میانه جنوب و مشرق اردکان [ فارس ] . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
باستان شناسیلغتنامه دهخداباستان شناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) علم به آثار تاریخی . شناسایی عتیقات . علم به آثار عتیقه . اصطلاح فرهنگستان ایران در برابر آرکئولوژی .- اداره ٔ کل باستانشناس
اردکانلغتنامه دهخدااردکان . [ اَ دَ ] (اِخ ) موضعی است از مضافات شیراز. (جهانگیری ) (برهان ). محلی است بین شیراز و اصفهان . (گلشن مراد). قصبه ایست در حوالی شیراز و بعضی گفته اند ا
طهلغتنامه دهخداطه . [ طا ها ] (اِخ ) نام سوره ٔ بیستم از قرآن کریم . شماره ٔ آیات آن یکصدوسی وپنج و نزول آن در مکه ٔ معظمه است و قبل از سوره ٔ انبیاء و پس از سوره ٔ مریم واقع