باسیانیلغتنامه دهخداباسیانی . [ ] (اِخ ) حسین بن حسن باسیانی از محدثان و منسوب به باسیان بوده است . (تاج العروس ).
باشانیلغتنامه دهخداباشانی . (اِخ ) ابوعبید احمدبن محمد الهروی صاحب کتاب «غریبین » در لغت و منسوب به باشان از قرای هرات . رجوع به معجم البلدان و تاج العروس ذیل کلمه ٔ بشن و حاشیه ٔ تاریخ بیهقی چ ادیب ص 110 شود.
باشانیلغتنامه دهخداباشانی . [ ی ی ] (اِخ ) ابوسعید ابراهیم بن طهمان خراسانی از اهالی هرات و ازقریه ٔ باشان بود و جمعی از تابعان را دریافت (از آنجمله عمروبن دینار). وی در مکه بسال 63 هَ . ق . درگذشت . (از معجم البلدان ذیل کلمه ٔ باشان ) و (تاج العروس و انساب سمع
سهلدیکشنری عربی به فارسیاسان , سهل , بي زحمت , اسوده , ملا يم , روان , سليس , باساني , باساني قابل اجرا , سهل الحصول , اسان کردن , تسهيل کردن , کمک کردن