۱. هرچه با آن بازی کنند.
۲. اسباببازی کودکان.
۳. [قدیمی] غیر جدی؛ مزاح؛ شوخی: ◻︎ نگویند از سر بازیچه حرفی / کزآن پندی نگیرد صاحب هوش (سعدی: ۹۵).
۱. اسباببازی، عروسک، لعبت، ملعبه
۲. آلت دست، مسخره، مضحکه
gimcrack, plaything, puppet, sport, tool, toy