بازگوکردنلغتنامه دهخدابازگوکردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تکرار کردن سخنی را. || بروی کسی آوردن گناهی راکه از آن خجل و پشیمان است . (یادداشت بخط مؤلف ).
recitationدیکشنری انگلیسی به فارسیبازگو کردن، ذکر، شرح، از بر خوانی، از حفظ خوانی، بیان، بازگو نمودن درس حفظی، تعریف موضوع