بازگردندهلغتنامه دهخدابازگردنده .[ گ َ دَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) رجوع کننده . عائد. عائده . تواب ؛ بازگردنده ٔ از گناه . تائب . (منتهی الارب ).
تایبلغتنامه دهخداتایب . [ ی ِ ] (ع ص ) بازگردنده از گناه . (فرهنگ دهار). تائب ، نعت است از توبه : گاه آن آمد که عاشق برزند لختی نفس روز آن آمد که تایب رای زی صهبا کند. منوچهری .
عایدفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهبازگشتکننده؛ بازگردنده؛ آنچه به کسی بازمیگردد. عاید شدن: (مصدر لازم) بهدست آمدن. عاید کردن: (مصدر متعدی) ١. حاصل کردن؛ به دست دادن؛ رساندن.٢. درآمد داشتن؛
قافللغتنامه دهخداقافل . [ ف ِ ] (ع ص ) بازگردنده از سفر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آنکه دست او خشک شده باشد. (مهذب الاسماء). مرد خشک دست . (منتهی الارب ). || پوست خشک . خشک