بازپسینلغتنامه دهخدابازپسین . [ پ َ ] (ص نسبی ) واپسین ، چون نفس بازپسین و نگاه بازپسین . (آنندراج ). پسین . آخرین . (ناظم الاطباء).دابر. (ترجمان القرآن ). آخر. (مهذب الاسماء). آخر
نمایۀ بازوسینهباسنarm-chest-hip indexواژههای مصوب فرهنگستاناختلاف دور بازو و ستبرای سینه در قیاس با پهنای باسن که برای ارزیابی وضعیت تغذیه به کار میرود اختـ . نماباسبا ACH index
نحیرلغتنامه دهخدانحیر. [ ن َ ] (ع اِ) شب بازپسین از ماه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).رجوع به نحیرة شود. || (ص ) جمل نحیر؛ شترکشته . (منتهی الارب ). منحور. (اقرب الموارد). شتر
آخرتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بازپسین.۲. جهانی که به اعتقاد دینداران مردم پس از زنده شدن به در آنجا وارد میشوند و به اعمال آنها رسیدگی میشود؛ جهان دیگر؛ آن جهان؛ آن سرای.
پسینلغتنامه دهخداپسین . [ پ َ ] (ص نسبی ) (خلاف نخستین و پیشین ) بازپسین . واپسین اخیر. آخرین . مُؤخر. آخرة. اُخری . آخر. متأخر : نخستین فطرت پسین شمارتوئی خویشتن را ببازی مدا